-
ازدواج در ضرب المثل های جهان
دوشنبه 9 آذرماه سال 1388 19:49
۱- هنگام ازدواج بیشتر با گوش هایت مشورت کن تا با چشم هایت . ( ضرب المثل آلمانی ) ۲- مردی که به خاطر”پول” زن می گیرد، به نوکری می رود. (ضرب المثل فرانسوی) ۳- لیاقت داماد، به قدرت بازوی اوست. (ضرب المثل چینی) -۴ زنی سعادتمند است که مطیع ”شوهر” باشد. (ضرب المثل یونانی) -۵ زن عاقل با داماد ”بی پول” خوب می سازد. (ضرب المثل...
-
چندگام کوچک برای آرامش بیشتر:
دوشنبه 20 مهرماه سال 1388 13:21
هرچندوقت یک باربه میان طبیعت برویدودرمحیطی سبزوپرازآرامش قدم بزنید. وان حمام راپرازآب گرم وصابون کنیدوداخل وان بنشینید.تمام تنش هاراباتنفس عمیق ازخوددورکنید. درهفته یک بارتلویزیون راخاموش نگهداریدتامغزتان استراحت کند. هرچندوقت یک باربه یک مکان مقدس برویدوباخدارازونیازکنید. هنگامی که کودکان بازی می کنند،درآن هادقیق...
-
گاهی لیوان را زمین بگذار
چهارشنبه 15 مهرماه سال 1388 12:03
استادی درشروع کلاس درس، لیوانی پراز آب به دست گرفت. آن را بالا گرفت که همه ببینند. بعد از شاگردان پرسید: به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟ شاگردان جواب دادند: 50 گرم ، 100 گرم ، 150 گرم استاد گفت: من هم بدون وزن کردن، نمی دانم دقیقا“ وزنش چقدراست. اما سوال من این است: اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همین طور نگه...
-
خواستگاری
سهشنبه 14 مهرماه سال 1388 20:28
خدایا شکرت همه چیز داره عالی پیش میره بخاطر تمام چیزای خوبی که به من دادی ازت ممنونم دوست دارم لحظه به لحظه زندگیمو تایپ کن ولی افسوس که نه وقت دارم و نه قدرت بیانم خوبه خانوادهها خیلی از همدیگه خوششون اومد حالا ما دوتا باید تصمیم بگیریم که کی برای مراحل بعدی وقت داریم مامانش کلی تعریف مامانمو کرده بوده گفته...
-
confuse
دوشنبه 16 شهریورماه سال 1388 19:57
خدایا خیلی دلگیرم، خیلی ازش دلخورم همش غم ،همش غصه،همش بهانه گیری تا تنها می شیم همش در حال ایراد گرفتنه بهش اعتماد ندارم دیگه ،پارسال که با "ر" ،هفته پیش چت کردنش با "ب" رو خوندم کلی حرص خوردم و توضیحاته بی ربط ... دیشب هم دیدم "ه" رو دعوت کرده تویه چت رومش دیگه چیزی نگفتم خیلی...
-
دکتر شریعتی
جمعه 13 شهریورماه سال 1388 19:45
پریشانم ! چه می خواهی تو از جانم؟ مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی خداوندا تو مسئولی! خداوندا تو میدانی: که انسان بودن و ماندن دراین دنیا چه دشوار است چه رنجی می کشد آنکس که انسان است واز احساس سرشار است!"دکتر شریعتی"
-
سروده ای از فردوسی بزرگ
دوشنبه 2 شهریورماه سال 1388 17:48
در این خاک زرخیز ایران زمین نبودند جز مردمی پاک دین همه دینشان مردی و داد بود وز آن، کشور آزاد و آباد بود چو مهر و وفا بود خود کیششان گنه بود آزار کس پیششان همه بنده ی ناب یزدان پاک همه دل پر از مهر این آب و خاک پدر در پدر آریایی نژاد ز پشت فریدون نیکو نهاد بزرگی به مردی و فرهنگ بود گدایی در این بوم و بر ننگ بود کجا...
-
عشق
دوشنبه 2 شهریورماه سال 1388 17:17
اریک فروم در کتاب انسان برای خویشتن تعریف بسیار جالبی از عشق دارد. او عشق را ترکیبی از چهار عنصر می داند: ۱- توجه ۲- مسئولیت ۳- احترام ۴- معرفت او می گوید هر جوشش علاقه و کشش و محبتی به طرف مقابل به معنای عشق ورزیدن نیست. بلکه این احساسات بیشتر مواقع ناشی از تنهایی و کمبود برآورده شدن میل جنسی است که منجر به ایجاد...
-
آدمیت مرده بود
پنجشنبه 14 خردادماه سال 1388 20:44
از همان روزی که دست حضرت قابیل! گشت آلوده به خون حضرت هابیل از همان روزی که فرزندان « آدم » زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید آدمیت مرده بود گر چه « آدم » زنده بود! از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند آدمیت مرده بود بعد دنیا هی پر از آدم شد و این آسیاب گشت و...
-
منو دوست داره یا نه؟
چهارشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1388 18:09
باید تکلیفمو حداقل با خودم مشخص کنم بعد از اینهمه مدت واقعا من هنوز نمیدونم ... منو دوست داره یا نه؟ باید یه مدت دست روی دلم بگذارم و امتحانش کنم امیدوارم که حدس من اشتباه باشه و اونم حسی رو که من نسبت به اون دارم اونم داشته باشه. به مدت چند روز من دیگه بهش زنگ نمیزنم دیگه از دوست داشتنم و دلتنگی هام بهش نمیگام...
-
زندگی
سهشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1388 14:27
پسر کوچکی یرای مادر بزرگش توضیح می داد که چگونه همه چیزها ایراد دارند : مدرسه دوستان پدرو مادر جامعه و.... در این هنگام مادر بزرگ که مشغول پختن کیک بود از پسر پرسید : آیا کیک دوست داری ؟ پاسخ پسر مثبت بود . مادر بزرگ پرسید : روغن چطور ؟ روغن رو دوستداری ؟ - نه! -و حالا دو تا تخم مرغ ؟ - نه ! اصلا دوست ندارم. -آرد رو...
-
Tell Me Why
پنجشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1388 19:48
In my dream children sing a song of love for every boy and girl The sky is blue and fields are green and laughter is the language of the world Then I wake and all I see is a world full of people in need Tell me why does it have to be like this Tell me why is there something I have missed Tell me why cos I don't...
-
عشق
پنجشنبه 20 فروردینماه سال 1388 18:17
آنگاه که انسان به عشق راستین اجازه ظهور دهد٬آن ساختارهای نهادینه پیشین نابود میشود و توازن هر چه درست و حقیقت می پنداشتیم٬بر هم می خورد. جهان زمانی حقیقی است که انسان عشق را بشناسد...پیش از آن ٬زندگی می کنیم٬با این خیال که عشق را می شناسیم٬اما شهامتش را نداریم تا آنطور که هست٬با آن روربرو شویم. عشق نیرویی وحشی است.اگر...
-
خویشتن خویش
پنجشنبه 20 فروردینماه سال 1388 18:14
درباره خویشتن خویش اندیشیدن وحشتناک است٬ اما این تنها راه صمیمانه کار است: اندیشیدن درباره خویشتن خویشم بدانگونه که هستم٬ اندیشیدن به جنبه های زشتم اندیشیدن به جنبه های زیبایم٬ و در شگفت شدن از آنها٬ جه آغازی می تواند محکم تر و استوارتر از این باشد؟ از جه جیزی می توانم رشد خود را آغاز کنم جز از خویشتن خویشم؟ یادداشت...
-
زهیر
پنجشنبه 20 فروردینماه سال 1388 18:05
یکروز یک نویسنده مشهور متوجه میشه که همسرش که یک خبرنگار جنگی است ناپدید شده و هیچ اثری ازش نیست...علیرغم اینکه با گذر زمان موفقیتش بیشتر میشه و عشق جدیدی هم پیدا می کنه ولی همچنان گیج و سرگشته باقی میمونه و لحظه به لحظه غیبت همسرش آشفته ترش می کنه...آیا اونو ربوده اند؟جزو لیست سیاهه و یا اینکه زندگی مشترکشون خسته اش...
-
دنیای واقعی وخیالی
پنجشنبه 20 فروردینماه سال 1388 18:02
به نظر من بد نیست دو دنیا واسه خودت داشته باشی یکی خیالی و یکی واقعی...دنیای واقعی رو که ولش کن بخوای نخوای داری توش زندگی می کنی ولی دنیای خیالی...دنیای خیالی رو خودت می سازی ...خالقش تو هستی...آدماش رو تو انتخاب می کنی٬آدمایی که دنیای خیالیت رو میشناسن...دیگه توی این دنیا حد و مرزی وجود نداره٬منطقی وجود نداره٬با حست...
-
از دسته خودم عصبانیم
چهارشنبه 19 فروردینماه سال 1388 18:57
نمی دونم واقعا چرا من آرامش پیدا نمیکنم پارسال این موقع میگفتم نمیدونم قراره این رابطه تا کی ادامه داشته باشه ، اصلا با من قصد ازدواج داره یا نه؟ وای اگر خانوادش بفهمن برخوردشون چی خواهد بود ؟ کی قراره اون مشکله اساسی که از طرف ... حل بشه ؟ و...... ولی الان که بعد از یه سال که نگاه میکنم میبینم چقدر خدا و...
-
و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته ب
دوشنبه 10 فروردینماه سال 1388 16:10
روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت، فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه میگفت: میآید، من تنها گوشی هستم که غصههایش را میشنود و یگانه قلبیام که دردهایش را در خود نگه میدارد و سر انجام گنجشک روی شاخهای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لبهایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 4 فروردینماه سال 1388 22:11
خدایا شکرت که هیچ وقت منو تنها نمیگذاری خدارو شکر این ساله۸۸ خیلی خوب و عالی شروع شده . خیلی حس مثبتی دارم خدایا بازم ازت سپاسگزارم . *آخه اونا که نمیدون که رابطه من و تو فقط یه رابطه دوست دختر دوست پسری ساده نیست برا ای همین براشون عجیبه وقتی میبینن تو حساسی
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 26 اسفندماه سال 1387 18:28
یاسی جونم قربونت برم من الهی نمیخوام قربونم بری چرا؟ حیفه شما ست من نرم پس کی بره هیچکس ۲ دقیقه بعد ایمیل! تو یه خرداد میتونی مرخصی بگیری بریم مسافرت ؟ آره (:
-
من تو را آسان نیاوردم به دست
دوشنبه 26 اسفندماه سال 1387 15:02
ای ازعـشــق پاک من همیشه مست من تو را آسان نیاوردم به دست من تو را آسان نیاوردم به دست بارهـا ایـن کـــودک احســــاس من زیـر بارانـهای اشــک من نـشـت من تورا آسان نیاوردم به دست در دل آتش نشـستـن کارآسانی نبود راه رابراشک بستن کارآسانی نبود باغروری هـم قدبـالای بـام آسـمـان بارهادرخود شکستن کارآسانی نبود بارها ایـن دل...